عناصر تشکیل دهنده یک انگاره را میتوان بیشتر چنین طبقه بندی کرد که هم مرکز و هم محیط بیرونی توجه فرد را به خود جلب می کند. مرکز توجه فرد، دربردارنده مجموعه از عناصر کوچک مشخص در یک انگاره است و محیط بیرونی توجه فرد، متشکل از تعدادی عناصر مبهم ادراک شده است که این عناصر به مرور زمان برابهام آنها افروده می گردد.
به طور خلاصه، از نقطه نظر انگاره های بین المللی واکنش تاثیرپذیری معمولا به خلق و خوی فرد و یا فرهنگ کلی آن جامعه بستگی دارد که یک کشور خارجی را دوست بدارد و یا از آن متنفر باشد. مولفه های شناختی به قدرت تشخص بستگی دارد که این قدرت می تواند تهدید کننده و یا بی خطر باشد. (مولانا، 1375)
حمید مولانا در رابطه با این انگاره سازی ها این مثال را می آورد که، تبلیغات و جاروجنجال نامطلوبی که علیه نهضت های اسلامی در سرتاسر جهان از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تحت عناوین بنیادگرایی» نظامی گری» و تروریسم» راه انداختند افکار عمومی در غرب به ویژه در آمریکا و اروپا را آشفته تر ساخت، به طور خلاصه تحت چنین شرایط ظاهری و انگاره ای بود که نسل کشی علیه مسلمانان بوسنی شکل گرفت و فقط صربها نبودند که با ظهور یک جمهوری اسلامی در اروپا مخالف بودند بلکه فضای خصومت آمیزی که از زیرخاکستر جنگ جهانی دوم و جنگ سرد به وجود آمد از مجرای تبلیغات شدید ضد اسلامی در رسانه ها خصمانه تر شد. تبلیغاتی که موجبات نگرانی غرب را فراهم کرد و عمیقا بر ت های واشنگتن، لندن، پاریس و دیگر پایتخت های اروپایی اثر گذاشت. (مولانا، 1375)
جرج ریترز با استفاده از نخستین و گسترده ترین کار در این زمینه که توسط توماس کوهن» انجام شده، می کوشد انگاره های تلفیقی از جامعه شناسی به دست آورد. وی در تعریف انگاره می گوید: انگاره تصویری بنیادین از موضوع مورد بررسی یک علم است. انگاره تعیین می کند که در یک علم چه چیزی را باید بررسی کرد؟ چه پرسش هایی را میتوان پیش کشید؟ این پرسش ها را چگونه باید مطرح کرد و در تفسیر پاسخ های به دست آمده چه قواعدی را باید رعایت کرد؟ انگاره، گسترده ترین وجه توافق در چارچوب یک علم است و در جهت تفکیک یک اجتماع (یا خرده اجتماعی) علمی از اجتماعی دیگر عمل می کند. انگاره سرمشق ها، نظریه ها ، روش ها و ابزارهای موجود در یک علم را دسته بندی تعریف و مرتبط می کند» (ریتزر، 1394)
مولانا، حمید، رسانه ها و انگاره سازی، ترجمه غلامرضا تاجیک، رسانه، سال هفتم شماره دوم، 1375.
ریتزر، جرج، 1394، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، ص 632.
صفی خانی، ثمره، نظریه اجتماعی در انگاره اجتماعی معاصر ایران، مجله مطالعات اجتماعی ایران : تابستان 1391, دوره 6 , شماره 2.
در شکل گیری هویت فردی و اجتماعی، عناصر پیدا و پنهان بسیاری موثرند و لذا این مقوله دارای مولفه های متعدد است: خانواده، قشر و طبقه اجتماعی، گروه دوستان، آموزش های رسمی یا غیررسمی، اسطوه ها، تاریخ، دین، زبان، سنت ها، میراث های فکری و فرهنگی، گروه های مرجع، ساختارهای اجتماعی، رسانه های جمعی، فرایند جهانی شدن و ده ها عامل دیگر که هر یک میتواند به نوعی و تا حدی در تکوین هویت فرد، تاثیربگذارد. این تاثیر همواره یکسان و به یک اندازه نیست. گاهی یک مولفه چنان اهمیت پیدا میکند که دیگر مولفه ها را تحت الشعاع خود قرار می دهد و به همین ترتیب هر عامل دیگر میتواند در موقعیت زمانی یا مکانی خاص اهمیت پیدا کند.( سبحانی جو، 1383)
هویت هر پدیده ای، بیانگر هیات و ماهیت وجودی ذات آن پدیده است و واژه هویت در یک معنا به ویژگی یکتایی و فردیت هر فرد و در معنایی دیگر به ویژگی همسانی که در آن اشخاص می توانند به یکدیگر پیوسته باشند، دلالت دارد. احساس هویت انسان دارای دو رکن حس تعلق و مجزا بودن است، این که ما درباره خودمان چگونه می اندیشیم نه تنها بر انتخاب ها و رفتارهای ما اثر دارد، بلکه به عنوان نقطه مرجعی در خدمت درک ما از دیگران و تعامل ما با آن ها است. آگاهی به وجودخود و پی بردن به کیستی و هویت خود از خلال ارتباط در جامعه به وجود می آید.( یوسفی، 1395)
هویت به ویژگی هایی اشاره دارد که موجب تشخیص فرد می گردد. بنابراین، هویت هر پدیدهای، بیانگر هیئت و ماهیت وجودی ذات آن است. هویت اجتماعی(Identity Social) و گروهی، مجموعه ای از خصوصیات و مشخصات اجتماعی، فرهنگی، روانی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسانی است که بر یگانگی یا همانندی اعضای آن دلالت میکند و آن را در یک ظرف زمانی و مکانی معین، به طور مشخص، قابل قبول و آگاهانه، از سایر گروهها متمایز میسازد. هویت اجتماعی خصلت یا خصیصه همه انسانها به عنوان موجوداتی اجتماعی است و بر درک افراد از خود استوار بوده و ذاتی نیست؛ بلکه محصول توافق و عدم توافق میان افراد است. آنچه یک گروه انسانی را هویت میبخشد، شباهتی است که باعث تفاوت آنها از گروههای دیگر میشود. هویت اجتماعی افراد، براساس عضویت آنها در گروههای اجتماعی تعیین میشود؛ زیرا هویت به وسیلۀ روابط میان نیروهای فرهنگی و اجتماعی ساخته میشود.
هویت در گذار از تاریخ کهن به مدرنیته
مفهوم هویت تاریخی طولانی دارد اما در قرن بیستم بود که عمدتا در قالب مباحث روان شناسانه و جامعه شناسانه رواج یافت. قبل از آن و در کاربردهای کلاسیک درک های جوهری ارجاع داشت که طی آن یک هست واحد یا یک جوهر کمابیش ثابت برای موضوعی یا موجودی فرض می شد. اما در قرن بیستم هویت به امری برساخته یا وضع شده تبدیل شد و این صورت در علوم اجتماعی مدرن، خاصه پژوهش های روان شناسی و مباحث جامعه شناختی موضوعیت یافت. البته به طورهمزمان این بحث در سطح گسترده ای وارد حوزه های ادبی، به ویژه داستان و نمایشنامه نویسی نیز شد که طی آن جستجوی هویت یا فروپاشی خود ، تم های اصلی محسوب می شدند.
شاید مهم تر از همه ابعاد ی بحث هویت باشد. در متون ی قرن بیستم هویت اغلب به خودشناسی جمعی و نیز طلب شناسایی برای خویشتن» اشاره داشت. مقوله شناسایی حوی این معناست که فقط موجودیت های دارای آگاهی که از اعضای آگاه و هوشمند تشکیل شده باشند می توانند دارای هویت تلفی شوند مانند ملت ها، جوام، مجامع یا نهاد ها.(طاهایی، 1391)
هویت اجتماعی دستاوردی عملی است و فهم هویت های اجتماعی فردی و جمعی از طریق به کارگرفتن کنش متقابل دیالکتیکی درونی و بیرونی امکان پذیر است. از جمله عوامل موثر بر شکل گیری هویت می توان به برداشت فرد از خصوصیات شخصیتی خویش، عوامل شناختی، فردی وخانوادگی، نظام آموزشی، اجتماعی و فرهنگی اشاره نمود. انسان موجودی دارای استعدادهای بسیار و قابلیت های بی شمار است و اولین گام در جهت تحقق هر کمال و سعادتی، شناخت استعدادهای درونی و رسیدن به خودآگاهی است. برای خودبهسازی که به معنی توسعه آگاهانه مهارت ها، خودآغازی، هدایت و کنترل رهبری برای مدتی طولانی است می توان ازفرآیندهای خودآگاهی، خودکارآمدی، سوگیری خدمت به خود، مقایسه اجتماعی و تلاش برای شناختن خود، خودنمایان سازی و خودتنظیمی، احساس تعهد و ارزشمندی، بهره گیری از عوامل موقعیتی و پرورش بعد دینی و معنویت بهره گرفت.( یوسفی، 1395)
یکی از انواع هویت اجتماعی، هویت قومی است که در عصر مدرن همواره در ارتباط با هویت ملی مطرح می شود. مفهوم قومیت، مانند ملیت، مفهوم ساده و بی مناقشهای نیست و غالباً وجه تمایز آن از ملیت به لحاظ جامعه شناختی چندان روشن نیست. قومیت نوعی دیدگاه درونی است که اهمیتش برای فرد در زمان برقراری تعامل با دیگران آشکار میشود. در مواردی که فرد احساس میکند قومیت او در یک موقعیت اجتماعی کارساز است و منافعی را برای او تسهیل میکند، هویت قومی خود را آشکار میکند و در جایی که آن را مانعی در راه منافع خود بداند آن را نهفته میگذارد. جامعهشناسان حتی گاه در چنین مضامینی از مفهوم قومیت نمادین سخن میگویند. مثلاً در آمریکا قومیت نمادین بیانگر تمایل به حفظ نوعی حس قومی» است بی آنکه به پیوندها و رفتارهای اجتماعی قومی تعهد عمیق و ریشه داری ابراز شود» (گودیکانست،1383). گوناگونی تعریف قومیت برحسب فرهنگ های مختلف سبب شده است که برخی از پژوهشگران اصولاً مانع وجود چنین مقولهای در برخی کشورها، به رغم اذعان به تفاوت های گویشی و فرهنگی شوند. (سید امامی، 1387)
عصبانیت نمود وجلوه خشم و غضب است و عضب در واقع یک حالت نفسانی و درونی است که آدمی را وادار به رفتاری پرخاشگرانه و غلبه و انتقام نسبت به دیگری میکند. البته اصل فوه غضب» در انسان وجود دارد و در حفظ و بقای وی نقش به سزایی ایفا میکند، اما این قوه نیز مانند سایر قوای نفسانی باید کنترل و در جهت صحیح از آن استفاده شود و از افراط و تفریط نسبت به آن اجتناب گردد، زیرا افراط در آن موجب ناکارآمدی فکر و عقل می شود و خطرات وخسارات جبران ناپذیری را در پی دارد. تفریط در آن نیز موجب جبن و خواری م یشود از پیامدهای بد آن و بی تفاوتی نسبت به مسئولیت های فردی و اجتماعی است (بشیری، ۱۳۹۱: ۷۶).
اینکه چرا انسان عصبانی می شود، ممکن است عوامل مختلف وجود داشته باشند، واقعیت این است که انسان ها در دوران زندگی خود به حالات و واکنش های گوناگون رو به رو می شوند و ممکن بعضی از انها خیلی جدی و اضطراب کننده باشند، که واقعأ بالای ذهن و روان انسان تاثیرات منفی را وارد می کند، که در این صورت انسان دچار مشکلات استرس، خشم و عصبانیب می شود. عصبانیت برای بقا و پایداری انسانها ضروری و اجتناب ناپذیر است، خشم میتواند یک رنجش و ناراحتی زودگذر باشد و یا یک عصبانیت تمام عیار. از این رو همواره بین دو حالت جزئی و حاد (جنون) متغیر است. در هر حال عصبانیت پدیدهای کاملا طبیعی است و مانند سایر احساسات نشانه سلامت و تندرستی و عواطف انسانی میباشد، اما هنگامی که از کنترل خارج شود، میتواند به یک حس مخرب و ویرانگر تبدیل شود و پیامدهای ناگوار در محیط کار، روابط شخصی، جامعه و در تمامی عرصههای زندگی یک انسان به وجود آورد. خشم بخشی از زندگی است – از خاطره ، شادی و همدردی چیزی کمتر ندارد. هیچکس خشمگین شدن را بر نمی گزیند. خشم واکنشی است که در سیستم عصبی ما کار گذاشته شده. در حقیقت، خشم یکی از نخستین هیجان هایی است که مادران در نوزادان خود تشخیص می دهند. بنا بر این برای شروع مدیریت خشم هیچوقت زود نیست» ( جنتری،۱۳۹۰: ۱).
لحظات عصبانیت افراد!
در این ویدیو شاهد لحظات وحشتناک از زمان عصبانیت افراد در جاهای مختلف هستید.
روش طبیعی و غریزی بیان عصبانیت، رفتار پرخاشگرانه است. عصبانیت یک پاسخ طبیعی انطباقی در برابر تهدیدهاست و غالبا عصبانیت اساسات و رفتار ما را بر می انگیزد تا از خود در مقابل مهاجرم دفاع کنیم یا با او بجنگیم. بنابراین میزان معینی از عصبانیت برای ادامه حیات لازم است. از سوی دیگر ما نمیتوانیم به هر فرد یا شیئی که ما را عصبانی و ناراحت کرده اس حمله کنیم، زیرا قوانین، هنجارهای اجتماعی و عقل سلیم تا حدود زیادی از شدت عصبانیت ما می کاهند. نشان دادن دندان ها و فشاردادن آنها به هم علامت بین المللی خشم و عصبانیت است، گرچه علائم دیگری نیز با عصبانیت همراه است، مثل چهره برافروخته، ابروان پایین افتاده و در هم کشیده و گشادشدن سوراخ های بینی، البته فرهنگ نیز در این مورد موثر است.(ذوالفقاری،۱۳۸۲: ۳۹).
علل خشم
جلوگیری از رفتار هدفمند
تحقیر شدن یا مورد تبعیض قرار گرفتن
مورد پیشداوری ، تبعیض یا بی مهری قرار گرفتن
مورد فریب یا عهدشکنی قرار گرفتن
تحقیر شدن احساسات ، ارزش ها یا اقتدار واقعی فرد از سوی دیگران
مورد بدرفتاری و بی توجهی قرار گرفتن از سوی افراد مهم
صدمه دیدن درنتیجه بی توجهی نسبت به خود
رفتار حاکی از بی توجهی دیگران
مورد بدنی یا کلامی قرار گرفتن
قربانی شدن
ازسوی دیگر، محققان علل خشم را موارد زیر می دانند:
میزان آسیب یا خطر: هر گاه فرد با اعمالی از سوی دیگران مواجه شد که آسیب زننده و مزاحم اهداف و خواسته های او باشد و جبران آن آسان نباشد، به احتمال زیاد خشمگین می شود.
علت آسیب یا خطر: اگر افراد در معرض آسیبهای عمدی افراد دیگر که قابل پیشگیری هم بوده است ، قرار گیرند. به احتمال زیاد خشمگین می شوند.
آسیب یا خطر غیرمنتظره: در صورتی که آسیب یا خطر غیرمنتظره پیش بیاید، افراد خشمگین می شوند.
عامل آسیب خود فرد بوده است یا دیگران: وقتی آسیب ناشی از اعمال دیگران است در مقایسه با زمانی که آسیب ناشی از اعمال خود فرد است ، احتمال زیادی وجود دارد که واکنش آن با خشم باشد. (عزیزی؛ ۱۳۸۶: ۱۴)
برای کنترل عصبانیت اول این واقعیت را بپذیریم که خشمگین هستیم ، دوم تصمیم بگیریم که چه کاری می توانیم درباره آن انجام دهیم. گاهی ممکن است به این نتیجه برسیم که نشان دادن واکنش پرخاشگرانه بیشتر به نفعمان است. در مواقع دیگر ممکن است پاسخ انفعالی و بدون جرات را انتخاب کنیم. در بیشتر مواقع باید روش باجراتی را انتخاب کنیم. چیزی که درک آن در اینجا مهم است ، این است که باید بدانیم حق انتخاب و مسوولیت یک شیوه پاسخدهی مناسب در هنگام عصبانیت با ماست. نباید به بهانه عصبانیت دست به اعمال پرخاشگرانه بزنیم. به عبارت دیگر بیان این جمله که چیزی را شکستم یا به کسی صدمه زدم ، برای این که عصبی بودم ، شیوه نامعقولی برای اجتناب از مسوولیت است. این خشم نیست که موجب می شود به شیوه های خاص عمل کنیم ؛ بلکه این ما هستیم که عصبی می شویم و تصمیم می گیریم که یا به شیوه اجتماعی پسند و قابل قبول یا به شیوه غیراجتماعی و غیرقابل قبول واکنش نشان دهیم.( همان)
.
بشیری، ابوالقاسم (1391) عوامل و درمان عصبانیت، مجله مکاتبه و اندیشه، شماره ۴۴، صص ۷۶-۸۷.
ذوالفقاری، علیرضا، (۱۳۸۲) عصبانیت و شیوه های غلبه بر آن، مجله پیوند، شماره ۲۸۲ و ۲۸۳-صص ۳۸-۴۵.
جنتری، دویل(۲۰۰۶) مدیرت خشم. ترجمه: عزیزالله سمیعی، سعید گرامی بروجردی( ۱۳۹۰). تهران: سازمان چاپ و انتشارات اوقاف.
عزیزی، مریم، ۱۳۸۶ چگونه خشم و عصبانیت مان را کنترل کنیم؟، رومه جام جم، یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ، سال هشتم، شماره۱۹۹۷ ، صفحه ۱۴.
درباره این سایت